مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:46110 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:46

نقاط ضعف نظريه كساني كه ميگويند: «تجربه معيار شناخت حقيقت است» چيست؟
الف: شكوفايي انديشه معيار حقيقت است
در سخنان اين گروه دو مطلب بهم مخلوط شده است و از اين جهت دانشمندان بزرگ اسلامي را به اين كه تجربه را از حوزه علم طرد كردهاند، متهم ساختهاند و با روشن شدن اين دو مطلب، افق بحث روشنتر خواهد شد و اين دو مطلب عبارتند از:
1ـ عمل و تجربه، كليد شكوفايي انديشهها و وسيله پيشرفت علوم است.
2ـ عمل و تجربه معيار منحصر استواري شناخت حقيقت ميباشد.
در مطلب نخست احدي از دانشمندان اسلامي شك و ترديد نكرده است، اين اشكال متوجه فلاسفه يوناني است كه علوم در نظر آنان جنبه نظري محض داشت و از نيروي تجربه و عمل استفاده نميكردند و براي شكوفايي انديشههاي خود به جاي تجربه و آزمايش، به بحثهاي نظري درباره جماد و نبات و حيوان ميپرداختند، در حالي كه دانشمندان اسلامي به تصديق راسل در كتاب: «جهانبيني علمي» بيش از يونانيان به تجربه و عمل اهميت ميدادند و يكي از علل درخشندگي تمدن اسلامي، تجربه و آزمايش بود. در ميان كتابهاي اسلامي كتاب شفا در اختيار همگان قرار دارد، مؤلف آن در موارد زياد در بخش طبيعيات ميگويد: من به اين مطلب از طريق تجربه و آزمايش رسيدهام و پيشرفت دانش شيمي و پزشكي در اسلام روي آزمايش و تجربه بوده است.
خلاصه در اين كه عمل و تجربه كليد تكامل انديشه، مايه شكوفايي تمدنها و مايه تسلط انسان بر طبيعت است، در آن شكي نيست، و بشر از طريق تجربه و آزمون بر اين تمدن فعلي دست يافته است. سخن در جاي ديگر است و آن اينكه آيا تجربه محك و معيار شناخت است آن هم معيار منحصر و آنچه تجربه آن را تأييد كرد عين حقيقت، و چيزي كه مورد تأييد آن قرار نگرفت باطل و خطاست.
گروهي تجربهگرا، سرسختانه از اين معيار آن هم به عنوان معيار منحصر دفاع ميكنند و ميگويند در مثال دوست، كه مدتها او را به صداقت و پاكي ميانديشيديم بعداً خلاف آن ظاهر شد چه چيز باعث كشف خلاف شد، جز تجربه و عمل؟ ولي غافل از آنكه صحت خود تجربه، بينياز از دانشهاي عقلي و فلسفي نيست.
ب: اين نظريه از طريق تجربه به دست نيامده است
كساني كه ميگويند، معيار شناخت حقيقت و محك آن عمل و تجربه است، و هر فرضيهاي كه در مقام عمل نتيجه داد، آن نشانه صحت آن فرضيه ميباشد، بايد دليل اين نظريه را به ما ارائه دهند، آيا آن را در آزمايشگاهي آزمودهاند، به طور مسلّم نه، در آزمايشگاه ماده ملموسي را ميآزمايند نه يك نظريه فلسفي را.
از كجا معلوم كه اين شناخت شما (اگر در مقام عمل نتيجه داد پس درست است و اگر نتيجه نداد، پس درست نيست) صحيح و پا برجاست، اگر شما اين اصل را به عنوان يك اصل بديهي غير تجربي ميپذيريد معلوم ميشود كه رابطه ميان شناخت و عمل، يك شناختي است كه اگر آن را از شما نپذيريم هيچ نوع دليل بر اثبات آن نداريد. زيرا ممكن است بگوييم فرضيه ممكن است درست باشد، امّا نتيجه ندهد، يا غلط باشد، امّا نتيجه بدهد، مگر اين كه بگوييم اين اصل يك اصل بديهي و روشن است كه انسان در طول زندگي آن را بسان علوم بديهي در و جدان خود در مييابد. اگر بگوييد بديهي است پس سرانجام از منطق تعقلي و قياس عقلي كمك گرفتهايد.

: آية الله جعفر سبحاني
شناخت در فلسفة اسلامي

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.